گندمگندم، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

گندمی مامان و بابا

سالگرد ازدواج مامانی و بابایی

1391/8/9 11:19
نویسنده : مامان طلا
244 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم دیروزسومین سالگرد عقد مامانی و بابایی بود . سه سال پیش چنین روزی مامانی و بابایی عقد کردن و رفتن شمال . دیروز به همین مناسبت رفتیم پیتزا مورانو و یه مراسم ساده و صمیمی برگزار کردیم . عششششششششششقم جلوی در پیتزا فروشی توی ماشین خوابش برد و ما مجبور شدیم که نیم ساعت تو ماشین منتظر بشیم تا شما بیدار بشی .

 

قربون دخترم برم که بیدار شد بسیییییییییییار سرحال و خانوم بود  . آقای گارسون اومد گفت ببخشید می شه پسرتون رو بغل کنم؟؟!!!!!! گفتم بعله ولی دخمممممممممله بابا!!!!  مامانی رستوران رو گذاشتی رو سرت از بس جیغ زدی و می خواستی به همه چیز دست بزنی .

 

روز خوبی بود چون به عشقم خیلی خوش گذشت .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)